زینب اسماعیلی، روزنامهنگار
هر نظام سیاسی، تب سنجهایی دارد؛ نظیر نحوه حکمرانی، روش برگزاری انتخابات، سطح مشارکت و ... اما یکی از مهم ترین دماسنجها، آزادی رسانهها و وضعیت روزنامهنگاران است.
دماسنج در یک خانه، به والدین کمک می کند که بدانند چقدر باید نگران میزان تب فرزندشان باشند. نیم درجه شاید با اندکی پاشویه و چند دوز تب بر، حل و فصل شود، اما دو درجه تب نیاز به مداخله جدی پزشکی دارد.
حالا اینها چه ربطی به رسانه و خبرنگاران دارد؟ چه ربطی به تیتری که برای این مطلب انتخاب کردم دارد؟ الان عرض می کنم.
میزان دسترسی روزنامهنگار به اطلاعات، آزادی بیان و آزادی بعد از بیان همه و همه نشان دهنده همان میزان تب جامعه است. اینکه بعد از هر التهاب سیاسی در جامعه برای عدهای روزنامهنگار پروندهای باز میشود و با جرایمی مبهم -که حدود و ثغورش مشخص نیست- حکم چند یا چندین سال یا یک دهه حبس برایشان صادر میشود، حتما نشان دهنده تب بالا در فضای سیاسی جامعه و نیازمند مداوای جدی است.
روزنامهنگاران هنوز مجبور به تکرار این جملات کلیشه ای هستند که آنها آینه جامعه هستند نه مسبب مشکلات جامعه. آنکه باید با آن برخورد شود، مسببان وضع موجود هستند نه روزنامهنگارانی که وضعیت را نشان میدهند.
برخی اتهام میزنند خبرنگاران نزدیک به یک جریان سیاسی سیاه نمایی میکنند. خب این هم جای بحث است که چه کسی در این جایگاه است که تشخیص دهد، این میزان سیاه نمایی است یا خاکستری نمایی، یا صورتی شویی و سفیدنمایی. (الفاظی که اخیرا باب شده است.) قطعا اکانتهای فیک فضای مجازی ملاک این نیستند که چه کسی سیاه نمایی میکند. اما حتی اگر کسی سیاه نمایی میکند ولی وضعیت سیاه نیست، باید گفت که بگذارید سیاه نمایی کنند، افکارعمومی هوشیارتر از اینهاست.
اگر وضعیت اقتصاد و سیاست و فرهنگ و... به نظر مردم خوب باشد هیچ رسانهای با سیاهنمایی نمیتواند پیروز شود، بگذارید متاع «سیاه نمایی» خود در بازار رسانه بی ارزش شود نه آنکه با بگیر و ببند ارزشمندتر شود. اما دریغ و درد که خود هم از سیاه نبودن اوضاع اطمینان ندارید.
یادمان نرود، هر جریان آبی را که بخواهی مسدود یا منحرف کنی، سرریز میکند و مدتهاست با بگیر و ببند روزنامهنگاران، تنشهای جامعه به جای حل و فصل، سرریز میشود و این سر ریزها مدتهاست که نگرانکننده شده است.
الهه محمدی و نیلوفر حامدی دو روزنامهنگاری که به حکم وظیفه خبرنگاری یکی در بیمارستان کسری حاضر شده و دیگری به سقز رفته و مراسم تدفین مهسا -مهمان غریب تهران را- پوشش داد، چهارصد روز حبس کشیدند. این حبس و آزادی اما غیر از ما روزنامهنگاران برای بخش کوچکی از جامعه مهم بود. بخشی که به اخبار و سیاست علاقمند است. اما من معتقدم خبر حبس موقت چهارصدروزه دو خبرنگار بیشتر نه، دستکم به اندازه ما اهالی رسانه باید برای مردم مهم باشد.
چون، خبرنگارهمان تب سنج جامعه است که ابتدای این نوشته، عرض کردم. خبرنگار زندانی یعنی حبس تب سنج جامعه که نیاز ضروری به ان داریم. جامعه باید به آن حبس و این آزادی حساس باشد چون روزنامهنگار بدون دغدغه شخصی، برای بازتاب دادن مشکلات جامعه است که گزارشی مینویسد یا مصاحبهای انجام میدهد.
این مشکل ممکن است روزی گرانی قیمت اقلام غذایی باشد و روز دیگر قتل پسری توسط پدرش در شهرکی خوشنام. روزی انتقاد از وضعیت ریل و جاده باشد و روز دیگر گزارشی از آسیبهای مکرر اجتماعی. از همین دست موضوعات که بسیار برای مخاطبان مهم هستند و بارها در شبکههای اجتماعی بازنشر میشوند نشان میدهد که این جامعه چه تاروپود تنیدهای با رسانه و خبرنگار دارد. همه اینها شاهد این مدعا است که آزادی الهه محمدی و نیلوفر حامدی خبرمهمی است و در بند بودن دیگر روزنامهنگاران همچنان خبر مهم و حساسیت برانگیزی باید باشد.
چه آنکه روزنامه نگاری جرم نیست بلکه وظیفه کسی است که این حرفه را انتخاب کرده و آموخته است. مگر شیشهگری جرم است مگر وکالت و معماری جرم است و بسیار نظایر اینها.
اما ممکن است یخش هایی از نظام سیاسی، کار رسانه آزاد را نپسندد که به نظر میرسد ما سالهاست در چنین شرایطی قرار داریم پس همان بهتر که در هر رسانه منتقدی را تخته کنید و عدهای روابطعمومی چی برای بازنشر سخنان گهربار بگذارید و بقیه تکلیفشان را بدانند شاید مثل خر «شهر قصه» دنبال خراطی رفتند یا مثل بز به بزازی رو آوردند.
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟